-
دیدار
پنجشنبه 18 اسفندماه سال 1384 00:45
التهاب ساعت ها هوا گرم است در زمستان گره نگاهی منتظر زمان می ایستد سال ها دوری برای لحظه ای غافلگیری کافیست لذت بخش است رشد سریع آدمهای اطراف چه بزرگ شدی و لبخندی دلها بی تاب ساعت ها در حرکت سرگردانی زمین است و زمینیان یک هدف در زندگی یک دل برای دل دادن اینجا انتها اینجا شروع دستانت با من هم قدم با علی
-
خودم تو
جمعه 30 دیماه سال 1384 17:56
صدای سم ضربه ی ابرها بر شیروانی زخمه ی خسته دستی تارزن ، بر گزشته ها ، و امیدها به آینده است من تو را نگاه می کنم و از پس نقاب خود ،خودم را خودم تو را تبلور خود در خودی دیگر نگاهی پر امید از دور دست به خویشتن تو میتوانی
-
روز موعود
جمعه 30 دیماه سال 1384 17:53
خط خوردن روزها از تقویم روی دیوار کی خودکار از کار تکراری خود، خسته می شود روز موعود نزدیک است
-
چای نبات
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 22:17
صدای شیشه شکسته زیر ردپای خسته و صدای خرد شدن استخوان نبات و صدای زنگوله ی بره ی کوچک شیرین استکان چای نبات در پس خستگی های تن محلول چای نبات دوای درد دل دلم هنوز درد است
-
پیاده روی
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 22:15
راه میروم در مسیر غروب خورشید خاموش تنها تر از انسان تنها تر از هیچ مسیر انتظار را میکنم طی تا انتهای جاده ی سیاه زندگی
-
مسواک
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 12:35
مسواک نجات بخش تنگی نفس دندان ها لیوان صرفه جویی آب کنار سینک جلبک زده در سپیدی کف ، یک چراغ چشمک میزند و در سیاهی نگفته های دهان بسته انعکاس سرب دندان کرم خورده است باز نگری و شستشی دوباره در دهن مدخل تحفه های نجات بخش معده و مخرج کثافات عقل لبان : گاهی چاکیده و گاهی دوخته گاهی هوس بار لغزیده کارواش بی تاثیر نیست پی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 12:34
پله های نفس گیر چهار بند بدنم عرق سیگار با دود تازه نفس یقه می خواهد خفه ام کند استرس درسهای نخوانده امتحان های سر حال دلم می خواهد لم داده کانال عوض کنم
-
روز مرگی های آمیانه
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 12:33
تهوع تاریخی شما که با مدفوعتان به یاد می آورید دیروز چه خوردید احساس تنفر از روز مرگی های آمیانه
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 12:32
کبریت بی خطر لامپ کم مصرف آگهی تسلیت صفحه اوّل روزنامه
-
عاشقانه
سهشنبه 27 دیماه سال 1384 19:03
دوستت دارم ای یگانه همراه من ای آنکه دیوارهای سیاه مانع دیدمان است و تو چنان عاشقانه من را دوست داری که رهایم نمیکنی من از هر چیزی بیشتر به تو نزدیکم ای زندانبان من تو که عشقت ، تنفرت است من تو را دوست دارم به سان کنیزکان اربابانتان
-
نرسیدن
دوشنبه 26 دیماه سال 1384 13:37
بریدگی اینجا دور بزن آه بلوک های بزرگ سیمانی نرسیدن مسافران رفتند در مبدا انتظار ماندم رزرو پرواز بعد بلیط open انتظار تا کی
-
رشد ممنوع
دوشنبه 26 دیماه سال 1384 13:35
رشد ممنوع قدت به کابلهای برق برسد اره برقی رقابت با تیر چراغ برق ممنوع باید کوتاه و کوچک و ریز بمانی گرچه تنت از گزر ایام ستبر شده ای درخت زمستان است رشد ممنوع
-
تکامل بشری
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:18
ایستاده می خوابم من یک اسبم ؟ قابل انعطاف در برابر همه ی ناهمواری ها من یک فنرم ؟ جایی برای نشستن نیست اینجا اتوبوس انسان عادت کرده به تکامل
-
گل 2
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:18
سایه ی گل بر دیوار پای در تهی بلور گلدان و اسیر سنگهای شیشه ای مومیایی گل برای زندگی تا ابد دلسوزی تا ابد برای لحظه ی مرگ گل
-
گل 1
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:17
فضا تاریک اعدام در شب یک گلبرگ خشک شده که اتاق مراسم مومیایی گل رز برای حبس ابد در ویترین خانه ی تنها
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:17
مرگ حس راحتی است مثل آرامش بعد از استفراغ
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:16
گاه حس می کنم که سوژه ی عکس عکاسی دیگرم
-
جاده
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:16
رقص کمر جاده زیر نوازش چرخ های سرگردان بی ربطی محض پرتقال فروش
-
سرما
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:16
سنگ روی آب می ماند آب یخ زده سنگ در حال ترکیدن مثل استخوان های خسته ام
-
توهم
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:15
جاده خواب است تکرار حالت رفتن صدای سوت سوتک باد تنها نور ، نور بی اشعه ی ماه است مانکنی با عشوه : چه عینک آفتابی قشنگی داری آقا
-
طعم آزادی
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:15
طعم شیرین آزادی زیر دندان هایم هنوز نرفته دستور پختش را بلد نیستم آشپز زندان هم همین طور
-
تصویر
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:14
عکس گرفتن ممنوع دوربین را تحویل می گیرند تصاویر باور نکردنی است مادری فرار از سرما را چاره نمی یابد کودک خویش را جلوی اگزوز اتوبوس سفر می گیرد غوغای فقر اینجا نقطه صفر مرزی است مرز میان ماندن و رفتن ایستگاه رفتن و بدرقه
-
برخورد نزدیک
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:12
برخورد نزدیک از نوع چترهای باران خورده عابران خسته ی بارانی آسمان بدرقه می کند عبور عابران را آب می پاشد در مسیر رفتن
-
محاکمه شبانه
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:12
هجوم خواب به جاده ی تنهایی دادگاه شبانه اعمال روزانه
-
لحظه دوست داشتنی دوست داشتن
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:10
چشمان به چشم بند گوشها ریز بینانه می شنوند صدای خش خش نوازش معصوم دستی بر صورت لبانی گره شده نفسهایی به شماره لحظه دوست داشتنی دوست داشتن لحظه یکی شدن روح های ، جسم های تنها
-
خواب دوربین
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:10
در پوش لنز بسته زیپ کاور کشیده خواب تصاویر تکراریه فردا
-
دکتر
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:09
نسخه های آهنگین دکتر با رقص همیشگی جوان درمان نیست فقط تا حدودی توقف رشد غده سرطانی ؟ ایدز ؟ رشد محزون آمار مرگ و میر تارهای مو
-
یک طرفه
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:09
همیشه از سمت راست برانید دنده ی سنگین در سراشیبی جاده یک طرفه نور مزاحمی در آینه نیست مقصد نرفته ها بازگشت بن بست
-
اتوبوس
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:08
تکرار سریع برف پاک کن در جاده ی بارانی دو طرفه سیگار با لذت باریدن آسمان چشمک چشم گربه ای ها لبخند ملیح تابلوهای راهنمایی مردی خشن زنی ساکت ردیف پشت سرم زن پلاستیک در دست حالت تهوع گذشته و تکرار مکرر رفتن در صدای دور موتور
-
عادت
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 02:07
عادت کرده ام آنقدر فجیع که برری نشستن بر کاناپه نیز باید کمربند ببندم کمر مالیده بر تشک مبل کمر بندها بسته آرامش با پس زمینه عادت