زنده ولی مرده


یخچال میخواهد استفراق کند
و مستراح بوی شاش پسر بچه 12 سالیه ای را میدهد که مادرش به او یاد نداده که بنشیند بر سنگه افکار

ذهن من کثافت زده ی ایام است
و بدنم پر از کرمهای درشت خال دار
که صبر ندارند تا من بمیرم

من گویی زنده ولی مرده ام