موتور ها روشن
اوج می گیرد
سر گیجه
گوش ها گرفته
حال خوشی است
بی وزنی
آسمان تو را میکشد به سوی خود
من از زمین رها شده ام ؟
زمین دور
خانه کوچک
آدمها مور گونه می جنبند
ابرها نزدیک
دستم را دراز می کنم
یک مشت ابر چیدم
خورشید به موازاتم غرورب می کند
زمین دور است ولی من هنوز اسیر زمین
زمین با آغوش باز تابوت هایش