حس مرگ داره بهم دست میده
گمون کنم علتش هوای خفه این غار باشه
به جهنم
مرگ هم یه چیز غیر تکراری هست
می خوام با خودم تو پنجره برم ،
چه لذتی هست به آزادی هوای خنک بالکن پیوستن
از مرگ نمیترسم ، میترسم اونجا بد تر از اینجا باشه
پاک خل شدم
دوربینم رو که دزدیدن انگار که عینکم افتاد و شکست
دیگه هیچ عینکی به چشمم نمیاد
خودم ، خودمو نمیشناسم
اگه دروغ آینه نبود، الان قیافم هم یادم رفته بود،مثل جدول ضرب
پام رو از قاب در بیرن نذاشتم
همین خونه تاریک بیشتر منو درک میکنه
دیواراش مثل دوستانی با مرام باهام حرف میزنن
خلاصه پاک قاطی دارم میکنم
منظورم سیمانو خاک برای ترک سرم هست
آخه برای دیوار یه نقاب به شکل پنجره کشیده بودم
سلام اقا محمد
نوشته هات خیلی زیباست
خیلی نوشته هات به دلم نشست
قشنگ می تونستم خودم رو توی اون فضا ببینم
بازم به بلاگم سر بزن
سلام ... احسنت ....وبلاگ صادق به روز شد ... ...میلاد باسعادت امام حسین و حضرت عباس بر شما مبارک باد.
سلام
بابا چرا اینقده به دنیا گیر میدی.دنیا ارزش اینهمه قصه رو نداره.مگه ما چقدر توی این دنیا می مونیم
اصلا فردا هستیم
من که نمی دونم
این که از قاب در پات رو بیرون نمیزاری خیلی که چی بگم اصلا خوب نیست
شاید یکی اون بیرون هست که مثه تو دل تنگه و یه همزبون می خواد
غار یه جای تاریکه
تاریکی هم چیزی جز بی رنگی نیست.اگه رنگی تکراری باشه خوب آدم دلش میگیره
اون بیرون.پشت دروازه ی غار همش رنگه
رنگ های جور وا جور که شاید باعث شن بیرنگی ها رو فراموش کنی.
اگه باورت نمیشه یه سر برو بیرون
بای
سلاممممممممممممممم
زیبا مس نویسی
منم آپم سر بزن خوشحال میشم
منتظرم
سلام محمد جان
چرا انقدر مایوسی ؟ نبینمنت اینجوری
شادباش زندگی کن
موفق باشی
سلام
بازم اومدم
خیلی ناراحت شدم چیزه تازه یی نبود
به منم که سر نمی زنی اما من هی هی میام
راستی این اخه نوشتت رو بسی خوب اومدی
بای
قلبهای شکسته تعطیل شد
دوست خوبم سلام واخرین سلام
دلم نیومد بدونه خدا حافظی برم
دیگه وبلاگ نویسی هم از غمهام کم نمی کنه وبلاگ وبستم ودیگه نمی نویسم
امیدوارم همیشه موفق باشی وهیچ وقت نا امید نشی
اگه برام پیامی داشتی ودوست داشتی برام ایمیل بزن
دیگه هرچی خوبی بدی ازما دیدین حلال کنید
http://marjan2005.blogfa.com تعطیل شد
امیدوارم به ارزو هایت برسی
همیشه موفق باشی
خداحافظ