منجلابی به نام دنیا

خنده های مسخره
روابطی کپک زده
دهان های عنکبوت بسته
گورها دروازه های نجات اند و زایشگاه ها میلاد مصیبت
وقتی طفلی در رحمی شکل می گیرد
خرسندند که انسانی به قافله بشرییت اضافه میشود
مسخره تر از این رسمه کهنه نکبت بار که خود نیز حاصل آنم ندیدم
به وجود آمدن از آه و از یه هوس
اصلاً بشر معاصر ، حاصل شهوت تاریخ است
فرزندان میوه پدران و مادرن که میخواهند نامشان زنده بماند
هر چند خود میهمان گور می شوند
یک جدال برای بودن و کمک به حرکت بشرییت
و بیشتر در منجلاب خودساخته فرو رفتن
انسانی تقدیم زمین کردن
یک دهان و دستگاه گوارش که به مخرجی پست تر از وجود آدمها ختم میشود
یک بچه گرگ یک شغال یا شاید یک مظلوم بدبخت که باید طعمه شغال ها شود
نمی دانم
نمی دانم
این یک دور مسخره است که همین جور میچرخد و پایان نمی پذیرد
یعنی تا وقتی که قانون گرد بودن زمین درست است
تا وقتی که زمین می چرخد
تا وقتی که یه سیاره دیگر حواس نکرده زمین را بوس کند

اراجیف مسخره ای است خودم هم میدانم
ولی نه مسخره تر از این رسم منحوس
و نگاه من به بشرییت تیره تر از روز این جامعه بشری نیست

نظرات 2 + ارسال نظر
نسیم چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:31 ق.ظ

سلام خوبی؟ مگه نگفتی میخوای از چیزای قشنگ شعر بگی پس چرا هنوز ناامید کننده هستن وبلاگ نو هم مبارک این خوشگلترهههههههههههههه

ندا پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:18 ب.ظ

kheili ghashang bood
mesle hamishe

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد